شخصیت های کمکی
یک داستان خوب مانند یک ماشین پیچیده از اجزای زیادی تشکیل شده است. که هر جز آن باید در جای خودش قرار بگیرد. واگر قطعه ای هر چند کوچک گم شود یا نتواند نقش خود را به خوبی اجرا کند. ماشین هم نمی توانند به درستی کار کند. شخصیت های کمکی از اجزای مهم داستان هستند. ما در مطالب قبلی درباره ی شخصیت اصلی یا قهرمان داستان صحبت کردیم. اما می خواهیم درباره ی اهمیت و نقش دیگر شخصیت ها در داستان صحبت کنیم. پیشنهاد می کنم قبل از ادامه این مطلب نوشته ی انواع شخصیت ها را بخوانید. تا با انواع شخصیت هایی که می توانند در داستان حضور داشته باشند بیشتر آشنا شوید.
شخصیت های کمکی باعث می شوند که جنبه های بیشتری از قهرمان داستان برای ما روشن شود؛ مانند ارزش هایی که برای آن ها خطر می کند یا یک مانع برای رسیدن به اهدافش. با این حال خود این شخصیت ها هم ریزه کاری ها و منحنی های خاص خود را دارند.
عقاید مختلف کلید پیدا کردن هدف اصلی
در انیمیشن شگفت انگیزان تمام افراد خانواده به جز عضو کوچک خانواده – جک جک – دارای قدرت های فرا انسانی هستند. ولی هرکدام دیدگاه متفاوتی نسبت به آن دارند.
باب پدر خانواده در آرزوی روزهای خوش گذشته است. روز هایی که با استفاده از قدرتش به مبارزه با جرم و جنایت مشغول بوده است. و یک ابر قهرمان بود. هلن مادر خانواده می خواهد همه، روزهایی را که آن ها ابرقهرمان بودند. و قدرت های آن ها را فراموش کنند. تا بتوانند مانند یک خانواده معمولی در آرامش زندگی کنند. وایولت دختر بزرگ خانواده است. او تقریبا از محدوده و ابعاد قدرت هایش بی خبر است. و در کنترل آن ها در هنگام بروز احساسات درونی اش مشکل دارد. دَش پسر کوچک تر خانواده عاشق قدرتش است و می خواهد آن را برای همه به نمایش بگذارد. با این او حال هیچ احترامی نسبت به آن قائل نیست. و از مسولیتی که با آن زاده شده درک درستی ندارد.
این اختلاف نظرها باعث ایجاد بحث و جدل های بی پایان در طول فیلم می شود. و یک درام خانوادگی را به یک اکشن واقعی تبدیل می کند. یک دعوای خواهر و برادری به اضافه ی میدان انرژی و سرعت فوق العاده! درواقع این تقابل نظرات و عقیده های متفاوت این فرصت ایجاد می شود تا شخصیت تغییر کند و به چیزهایی که واقعا به آن نیاز دارند پی ببرند.
شخصیت های متضاد در تقابل با یکدیگر
انیمیشن کارخانه هیولاها شش شخصیت اصلی دارد. از جمله قهرمان و شخصیت های کمکی. که هرکدام عقاید خودشان را دارند و نقش های متفاوتی را به عنوان قسمتی از داستان بر عهده دارند. مایک و سالی به عنوان یک تیم تلاش می کنند تا بو را به خانه اش برگردانند. ولی همان طور که فیلم ادامه پیدا می کند علاقه ای در دل سالی نسبت به بو شکل می گیرد. و سالی سعی می کند به هر نحوی که شده از بو محافطت کند. در صورتی که مایک فقط می خواهد دختر بچه را از سر راهش بردارد. و او را به خانه اش برگرداند. تا همه چیز به روال عادی بازگردد.
در نقطه ی مقابل رندال و آقای واترنوس نقش های منفی داستان را بر عهده دارند. آن ها هم به عنوان یک تیم کار می کند. رندال فقط درگیر منافع شخصی خود است. و از فکر رقابت احمقانه اش با سالی بیرون نمی آید. و آقای واترنوس در حالی که برای سود بیشتر حاضر به هر کاری است. در عین حال تلاش می کند تا شهرت و کارخانه اش به خطر نیافتد. و در این بین شخصیت سیلویا تنها یک مانع است. مایک در حالی تلاش می کند رابطه اش با سیلویا را حذف کند. باید بو را از او مخفی کند.
در این فیلم قطب متضاد به وسیله ی شخصیت های کمکی ایجاد می شود. این تضاد باعث در خطر قرار گرفتن ارزش های قهرمان داستان می شود و به شکل گیری داستان و انتقال مفاهیم آن کمک می کند.
نقش های کوچک را دست کم نگیرید
گاهی وقت ها شخصیت ها تنها برای کامل شدن محیط و دنیای داستان حضور دارند. شما می توانید از آن ها به عنوان عناصر سرگرم کننده و بامزه استفاده کنید. ولی نگذارید تا داستان را از مسیر اصلی منحرف کنند.
در مجموعه انیمیشن های داستان اسباب بازی ها، شخصیت اسلینکی یکی از شخصیت های کمکی است. که آن را می توان بدون این که لطمه ای به داستان وارد شود حذف کرد. البته به جز مواردی که از او به عنوان طناب استفاده می شود. که آن هم قابل چشم پوشی است. ولی دقت کنید اسلینکی نقش ظریفی را در بین شخصیت ها ایفا می کند. او بیشتر از دیگران به وودی وفادار است. و هنگامی که او هم به وودی پشت می کند. این مفهوم منتقل می شود که وودی از همیشه تنها تر است. نکته مهم این است که با کمترین کنش و صحنه ها بیشترین مفهوم را انتقال دهیم. شما باید بتوانید از هر جز داستان خود بیشترین استفاده را ببرید و همان طور که واضح است شخصیت ها یکی از بزرگترین بخش های داستان هستند که می توانید از آن ها استفاده کنید.
در شرایط آرمانی باید هر شخصیت داستان عقاید خاص خود را نسبت به موضوعات داستان داشته باشد تا بتوان بوسیله ی آن ها بخش های مختلف داستان مثل قطب متضاد و … را بوجود آورد. اما اگر شخصیتی داشتید که این گونه نبود باز هم می توان از آن استفاده کرد. سعی کنید آن ها را بامزه و سرگرم کننده خلق کنید. و حضورشان را به حداقل کاهش دهید. نقش های کوچک و ظریفی به آن ها بدهید تا حضورشان برای مخاطب معنی پیدا کند. و مخاطب بتواند با آن ها ارتباط برقرار کند و آن ها را باور کند.
این جمله معروف در سینما را به خاطر داشته باشید. « داستان پادشاه است. » پس سعی کنید هر چیزی که به داستان ضربه می زند را حذف کنید. اگر شما می توانید یک داستان را بدون کم و کاست و بدون اینکه لطمه ای به داستان وارد شود بازگو کنید. شاید بهتر باشد به حذف آن شخصیت فکر کنید.
